به گزارش شهرآرانیوز، فیلم «لولی» به کارگردانی رضا فرهمند، اثری است که با انتخابهای بصری ویژه و ضرباهنگی تأملبرانگیز، تماشاگر را به درون دنیای شخصیتهایش میکشاند. استفاده از قابهای ثابت، محدودبودن روایت به یک مکان خاص و پرداختن به درونیات شخصیتها، همگی بخشی از هویت این فیلم را شکل میدهند.
در این گفتوگو، امیراطهر سهیلی، یکی از نویسندگان فیلم، از پشت صحنه انتخابها، دغدغههای اجتماعی فیلم و تأثیر نگاه کارگردان بر نتیجه نهایی سخن میگوید که در ادامه میخوانید.
سهیلی در ابتدای صحبتهایش، درباره همکاری با رضا فرهمند، بیان میکند: این تصمیم صرفاً به دلایل کارگردانی اتخاذ شد، نه به خاطر محدودیتهای تولید. رضا فرهمند هیچگاه کیفیت فیلمش را فدای مسائل اقتصادی نمیکند. او به دنبال لحنی شاعرانه بود و این سبک بصری را آگاهانه برگزید. نماهای ثابت و میزانسنهای دقیق به فیلم هویت بخشیدند و مخاطب را در فضای آن غرق کردند.
وی در پاسخ به چرایی محدودبودن فیلم به یک مکان واحد توضیح میدهد: ما از ابتدا تصمیم گرفتیم که داستان در همین فضا باقی بماند، زیرا این مکان پیونددهنده سه شخصیت زن قصه است؛ یکی منتظر سخنرانی همسرش، یکی در انتظار بازگشت شوهرش و دیگری در جستجوی خبری از همسرش. خروج از این فضا باعث میشد یکی از این داستانها کمرنگ شود.
فیلمنامهنویس فیلم لولی با اشاره به انتقادهایی که به کندبودن ریتم فیلم شده بود، توضیح میدهد: ما در سینما چیزی به نام ریتم کند یا تند نداریم، بلکه ریتم درست یا نادرست مطرح است. وقتی فیلمی درباره مردی با لکنتزبان و درونیات پیچیده او ساخته میشود، نیاز به ریتمی دارد که به مخاطب فرصت همراهی و اندیشیدن بدهد. اگر ریتم تندتر بود، فیلم بیشتر شبیه یک اثر پلیسی میشد تا یک درام تأملبرانگیز.
سهیلی درباره تفاوت نسخه نهایی فیلم با فیلمنامه اولیه بیان میکند: بازنویسی نهایی را رضا فرهمند انجام داد و تفاوتهای زیادی با نسخه اولیه داشت. برخی تغییرات، مانند استفاده از نماهای معکوس و میزانسنهای خاص، در مراحل بعدی به فیلم اضافه شد.
یکی از جنبههای مهم فیلم، حضور شخصیتهای مهاجر افغان است. او درباره این موضوع اضافه میکند: من و رضا فرهمند دغدغه مهاجرت را پیشتر در مستندهای مختلفی مانند «لطفاً بوق بزنید» و «کودکی فراموششده» دنبال کردهایم. مشهد شهری است که همزیستی نزدیکی با مهاجران افغان دارد و این موضوع به شکل طبیعی وارد قصه شد.
این فیلمساز همچنین به شباهت شخصیتها با داستان حضرت موسی(ع) اشاره میکند: شخصیت مرد لکنتدار فیلم شباهتهایی به موسی دارد که نمیتوانست پیام خود را منتقل کند و آن را به هارون سپرد. اینجا نیز شخصیت زن فیلم، صفورا، نقشی کلیدی در پیشبرد داستان دارد. سکانس نمازخواندن او یکی از بخشهای تأثیرگذار فیلم بود که نشان از نگاه تازه به این شخصیت داشت.
سهیلی تأکید میکند: فیلم تلاش کرده است فضایی برای تفکر ایجاد کند و روایت آن، برخلاف جریان اصلی سینمای تجاری، بر پایه سکوت، میزانسن و پرداخت عمیق شخصیتها استوار است.